شتاب رو. (رشیدی). تعجیل و شتاب کننده. (برهان). تیزرو. (آنندراج). آنکه بشتاب رود: اگر دیر شد گرم رو باش و چست ز دیرآمدن غم ندارد درست. سعدی. قلم بیمن یمینش چو گرم رو مرغیست که خط بروم برد دمبدم ز هندوبار. سعدی. در سیرو سلوک گرم رو باش خرمن میسوز و دانه میپاش. نزاری قهستانی. گر کمیت اشک گلگونم نبودی گرم رو کی شدی روشن به گیتی راز پنهانم چو شمع. حافظ. ، عاشق بی صبر. (برهان) (آنندراج) : ای دریغا عاشقان گرم رو در راه دین تیر ایشان دیده دوز و عشق ایشان سینه مال. سنایی. ، سالک چالاک. (برهان) (آنندراج). سالک طریقت: ای مرد گرم رو چه روی بیش از این به پیش چندان مرو به پیش که پیشان پدید نیست. عطار. چنان گرم رو در طریق خدای که خار مغیلان نکندی ز پای. سعدی (بوستان). ، با حرارت و شهامت طی طریق کننده: گرم رو چون جسم موسی کلیم تا به بحرینش چو پهنای گلیم. مولوی
شتاب رو. (رشیدی). تعجیل و شتاب کننده. (برهان). تیزرو. (آنندراج). آنکه بشتاب رود: اگر دیر شد گرم رو باش و چست ز دیرآمدن غم ندارد درست. سعدی. قلم بیمن یمینش چو گرم رو مرغیست که خط بروم برد دمبدم ز هندوبار. سعدی. در سیرو سلوک گرم رو باش خرمن میسوز و دانه میپاش. نزاری قهستانی. گر کمیت اشک گلگونم نبودی گرم رو کی شدی روشن به گیتی راز پنهانم چو شمع. حافظ. ، عاشق بی صبر. (برهان) (آنندراج) : ای دریغا عاشقان گرم رو در راه دین تیر ایشان دیده دوز و عشق ایشان سینه مال. سنایی. ، سالک چالاک. (برهان) (آنندراج). سالک طریقت: ای مرد گرم رو چه روی بیش از این به پیش چندان مرو به پیش که پیشان پدید نیست. عطار. چنان گرم رو در طریق خدای که خار مغیلان نکندی ز پای. سعدی (بوستان). ، با حرارت و شهامت طی طریق کننده: گرم رو چون جسم موسی کلیم تا به بحرینش چو پهنای گلیم. مولوی
تندرو گرم ران، تعجیل کننده شتابنده: نفس سرد سحر گرم رو از بهر چراست ک یادم آمد: زپی آنکه رسول چمن است. (مجیر بیلقانی)، تعجیل کننده شتابنده، عاشق بی صبر، سالک چالاک
تندرو گرم ران، تعجیل کننده شتابنده: نفس سرد سحر گرم رو از بهر چراست ک یادم آمد: زپی آنکه رسول چمن است. (مجیر بیلقانی)، تعجیل کننده شتابنده، عاشق بی صبر، سالک چالاک
کسی که روی زیبا مانند روی پری دارد، پری چهر، پری چهره، پری رخ، پری رخسار، زیبارو، خوشگل، برای مثال سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند / پری رویان قرار دل چو بستیزند بستانند (حافظ - ۳۹۴)
کسی که روی زیبا مانند روی پری دارد، پری چهر، پری چهره، پری رخ، پری رخسار، زیبارو، خوشگل، برای مِثال سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند / پری رویان قرار دل چو بستیزند بستانند (حافظ - ۳۹۴)
اخمو، کسی که اخم کند و چین بر ابرو انداخته و روی خود را درهم بکشد، سخت رو، گره پیشانی، بداغر، تیموک، اخم رو، عبوس، متربّد، زوش، روترش، دژبرو، تندرو، عابس، بداخم، عبّاس برای مثال مبر حاجت به نزدیک ترش روی / که از خوی بدش فرسوده گردی (سعدی - ۱۱۳)، اگر حنظل خوری از دست خوش خوی / به از شیرینی از دست ترش روی (سعدی - ۱۱۲)
اَخمو، کسی که اخم کند و چین بر ابرو انداخته و روی خود را درهم بکشد، سَخت رو، گِرِه پیشانی، بَداُغُر، تیموک، اَخم رو، عَبوس، مُتَرَبِّد، زوش، روتُرش، دُژبُرو، تُندرو، عابِس، بَداَخم، عَبّاس برای مِثال مبر حاجت به نزدیک تُرُش روی / که از خوی بدش فرسوده گردی (سعدی - ۱۱۳)، اگر حنظل خوری از دست خوش خوی / به از شیرینی از دست تُرُش روی (سعدی - ۱۱۲)
نیم رخ، یک طرف صورت، یک سمت چهره، برای مثال نیم رو خاکین چو بوسم پای تو / بر سر از تو تاج تمکین آورم (خاقانی - ۶۴۴)، غذایی که از سرخکردن تخم پرندگان، به ویژه مرغ خانگی در روغن تهیه می شود، به صورتی که سفیدۀ آن ببندد
نیم رخ، یک طرف صورت، یک سمت چهره، برای مِثال نیم رو خاکین چو بوسم پای تو / بر سر از تو تاج تمکین آورم (خاقانی - ۶۴۴)، غذایی که از سرخکردن تخم پرندگان، به ویژه مرغ خانگی در روغن تهیه می شود، به صورتی که سفیدۀ آن ببندد
دهی است از دهستان گلیجان رستاق بخش مرکزی شهرستان ساری، واقع در 18500گزی جنوب خاوری ساری، شمال درۀ زارم رود. منطقه ای است کوهستانی و جنگلی هوای آن معتدل و دارای 190 تن سکنه است. آب آنجا از رود خانه زارم رود تأمین میشود، محصول آن برنج، غلات، لبنیات، میوه جات، شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. گله داران تابستان به ییلاق چهاردانگه میروند. دبستان هم دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان گلیجان رستاق بخش مرکزی شهرستان ساری، واقع در 18500گزی جنوب خاوری ساری، شمال درۀ زارم رود. منطقه ای است کوهستانی و جنگلی هوای آن معتدل و دارای 190 تن سکنه است. آب آنجا از رود خانه زارم رود تأمین میشود، محصول آن برنج، غلات، لبنیات، میوه جات، شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. گله داران تابستان به ییلاق چهاردانگه میروند. دبستان هم دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
آهسته رو. مقابل گرم رو. (آنندراج) : در آب نرم رو منگربه خواری که تند آید گه زنهارخواری. نظامی. چون ریگ روان نرم روان مانده نگردند واماندگی راه نوردان ز شتاب است. صائب (از آنندراج). ، اسب راهوار و رام و دست آموز. (ناظم الاطباء). ستوری که صاف و همواررود و سوار خود را تکان ندهد و رنجه نسازد
آهسته رو. مقابل گرم رو. (آنندراج) : در آب نرم رو منگربه خواری که تند آید گه زنهارخواری. نظامی. چون ریگ روان نرم روان مانده نگردند واماندگی راه نوردان ز شتاب است. صائب (از آنندراج). ، اسب راهوار و رام و دست آموز. (ناظم الاطباء). ستوری که صاف و همواررود و سوار خود را تکان ندهد و رنجه نسازد
اطراف و دور رو. (از برهان) (از آنندراج) : گلشن حسن تو از آب گهر سیراب است گرد رو چاه زنخدان ترا دولاب است. سعید اشرف (از آنندراج). ، تسبیحی از مروارید که زنان بجهت خوش آیندگی بر گرد روی خود بندند. (برهان) (آنندراج). عقدرو که هر دو طرف رو بندند. (فرهنگ رشیدی). زینتی از گل طبیعی یا مصنوعی به زیر گلوی تا بناگوش وبه گرد روی عروس و جز آن استوار کنند: ز جزعش رشتۀ لؤلؤ گسسته ز گوهر گرد رو بر روی بسته. محمد عصار (از فرهنگ رشیدی)
اطراف و دور رو. (از برهان) (از آنندراج) : گلشن حسن تو از آب گهر سیراب است گرد رو چاه زنخدان ترا دولاب است. سعید اشرف (از آنندراج). ، تسبیحی از مروارید که زنان بجهت خوش آیندگی بر گرد روی خود بندند. (برهان) (آنندراج). عقدرو که هر دو طرف رو بندند. (فرهنگ رشیدی). زینتی از گل طبیعی یا مصنوعی به زیر گلوی تا بناگوش وبه گرد روی عروس و جز آن استوار کنند: ز جزعش رشتۀ لؤلؤ گسسته ز گوهر گرد رو بر روی بسته. محمد عصار (از فرهنگ رشیدی)
بسیار گرم داغ (هوا و غیره) : سمک گفت: ای جوانمرد، راه تو دور است و گرما گرم است، در حال گرمی: ضماد را گرما گرم روی دمل گذاشتن، بحبوحه صمیم: در گرماگرم روزگارانی بود که دولت... نقشه وسیع متحدالشکل کردن لباسها را دنبال میکرد
بسیار گرم داغ (هوا و غیره) : سمک گفت: ای جوانمرد، راه تو دور است و گرما گرم است، در حال گرمی: ضماد را گرما گرم روی دمل گذاشتن، بحبوحه صمیم: در گرماگرم روزگارانی بود که دولت... نقشه وسیع متحدالشکل کردن لباسها را دنبال میکرد